
خرم آباد
واقعا نام خرم آباد برازنده خرم آباده که اسم قدیمش شاپور خواست بوده ….
سال94 توی تابستون یه پنجشنبه صبح زود قبل از اینکه خورشید بیدار بشه از تهران زدیم بیرون و وقتی خورشید خانوم بیدار شد دید ما ساوه را هم رد کردیم ..
یادم نیست مامان کجا بود که همراهمون نبود و چهارتایی بودیم ..
از مسیر اتوبان ساوه از تهران خارج شدیم و ادامه دادیم به سمت اراک .. دور اراک چرخیدیم و رفتیم سمت بروجرد ..
بعد از شازند یه کوه زیبا نظرم را جلب کرد و از جاده زدم بیرون بطرفش … و علاوه بر دیدن کوه و مناظر دلفریب کنارش یه آبگیر و یه پل قدیمی هم دیدیم ..
بیشتر که با هم آشنا شدیم فهمیدم اسمش قله لجور و ارتفاعش 2800 متره ..
پل دوآب ..
یه پل قدیمی که هشت تا دهنه داره و موج شکن و طولش 130 متره و روی رودخونه قره چای بنا شده ..خیلی زیبا و دیدنی بود مخصوصا با بک گراند کوه لجور ..
حالا دیگه هیراد و هلیا بیدار شده بودند و موقع صبحونه بود ..
یه گاز کوچولو و .. رسیدیم بروجرد و یه صبحونه عالی خوردیم ..
و دیدن شهر بروجرد را گذاشتیم برای مسیر برگشت و یکسره اومدیم تا خرم آباد …
یه شهر نه چندان کوچک … ولی تابلو های راهنما زیاد گویا نبودند .. دنبال آدرس هتل که می گشتیم حس میکردم داریم دور خودمون میچرخیم .. دلیلش هم اینه که بیشتر خیابونهای خرم آباد یکطرفه هستند …
بهر حال رسیدیم و جابجا شدیم و نهار را خوردیم و بعد از ظهر زدیم بیرون ..
اولین و مهمترین جاذبه گردشگری خرم آباد چیه ؟
معلومه قلعه فلک الافلاک ..
قلعه فلک الافلاک تقریبا از همه جای شهر دیده میشه ..
اساسا جالبه ، تقریبا دور تا دور شهر کوه دارند ..
یعنی از هر جهتی نگاه کنی بالاخره کوه میبینی ..
این هم یه جهت دیگه…..
حالا از قلعه براتون بگم .. که دوره ساسانیان بالای یه تپه ساخته شده و اسم قدیمی اش قلعه دوازده برجی یا قلعه شاپور خواست بوده …
مساحتش 5300 متر و ارتفاعش از خیابانهای بغل ، 40 متره ..
دو تا حیاط و چهار تا تالار داره و کلی اتاق .
و الان فضای داخلی ، شده موزه مردم شناسی لرستان و تماما پر از مجسمه هایی شده که نوع پوشش و رسم و رسوم مردم منطقه را خیلی عالی نشون میدهند ..
مثلا تو این عکس پایین نوع شکار کپک را نشون دادند …
با یه پارچه رنگی بنام دی جومه که شکارچی پشتش مخفی میشده و کپک بیچاره جذب رنگهای قشنگ پارچه میشده که یهو …. دیییرنگ…
این هم هلیا و یه خانوم مجسمه که چندین ساله داره سعی میکنه خمیر را با وردنه پهن کنه و نمیشه ..
و نهایتا وردنه را از دستش در اوردند گذاشتند کنار ..
از بالای قلعه تقریبا تمام شهر دیده میشه
و چشم انداز فوق العاده ای داره ..
بعد از اینکه از قلعه بیرون اومدیم از روی رودخونه شهر رد شدیم که الان خیلی کوچکتر شده و ساختمون پادگان قدیمی را دیدیم ..
بعد هم تو بافت قدیمی شهر ادامه دادیم و بدنبال منار خرم آباد از خیابونهای باریک و دیدنی شهر رد شدیم ..
خیابونهای خرم آباد خیلی باحاله …
چند تاشون چپ فرمان هستند .. یعنی جهت رانندگی برعکس همه جا ی ایرانه و مثل انگلیس و ژاپن ماشینها از سمت چپ خیابون میرانند ..
خیلی باحاله ….
وقتی پیچیدم تو این خیابون که تو عکس میبینید دیدم یکی داره شاخ به شاخم میاد … رد کردم … دومی …سومی… ، بعد فهمیدم من دارم شاخ به شاخ همه میرم و باید برم سمت چپ..ها ها ها
رسیدیم به منار شاپور خواست که نهصد سال قدمت داره .. …
هم میل بوده یعنی کاروانها با دین اون راه شهر را پیدا میکردند و هم دیدبان توش داشته تا اگه به شهر حمله شد زود با خبر بشن ..
تماما آجری و نود تا پله داره ..وبا احتساب پایه سنگیش حدود 30 متر ارتفاع داره ..
بعد از دیدن منار .. دنبال بازار خرم آباد گشتیم و آدرس قلعه را دادند .. پس دوباره برگشتیم سمت قلعه فلک الافلاک …
و ضلع شرق قلعه کوچه ای که پر بود از مغازه ها و دستفروش ها را پیدا کردیم .. ..
یه جا جلوی یه مغازه بساط کفش فروشی بود… هیراد گیر داده بود و میخواست بره پشت بساط جای فروشنده وایسه .. و گریه و داد و هوار و…
اینجا همه چی می فروشند .. از خوراکی و میوه و سبزی گرفته تا پلاستیک و ماهی و
بقول هیراد …(اباب بازی)
آخر کوچه هم به یه امامزاده باحال میرسید که جون میده برای یه استراحت دلچسب ..
دیگه شب شده بود و باید برمیگشتیم هتل برای شام …
ولی نمای زیبای قلعه تو شب ، مجبورم کرد چند تا عکس ازش بگیرم ..
آقا ما تو مسافرتهامون عجیب انرژی داریم … بعد از خوردن شام دوباره زدیم بیرون رفتیم برای دیدن دریاچه کیو …
ما هم اول مثل شما فکر میکردیم تلفظ صحیح همان Q است .. ولی کیو با O درسته ..
یه دریاچه مصنوعی با قایق های پدالی و کنار یه شهر بازی .. بد نبود ..
ادامه سفرنامه را تو نوشته آبشار بیشه دنبال کنید ..
مخلصیم – مجید حاتمی