
شوش دانیال
شوش دانیال یا همون شوش
میشناسید دیگه … مستقیم که از راه آهن برید میرسید به میدون شوش بالای میدون ، لاستیک فروشها هستند .. روبرو ، اوراقچی ها و جنوب میدان ، کریستال فروشها که خانومها خوب میشناسند .. …
اشتباهه؟ عه!! نگم؟ ..
از اتاق فرمان اشاره میکنند این شوش با اون شوش فرق داره …آخ آخ ببخشید.
حالا بگم ازاون شوش اصلی..
شوش دانیال فقط یه شهر نیست ، یه تاریخه ، یه تمدن .. اصلا فکرش را هم نمیکردم اینجا انقدر اثر ارزشمند و دیدنی داشته باشه ..!!
میدونستید که پایتخت چند هزار ساله تمدن عیلام بوده و پایتخت زمستانی هخامنشی ها؟
حدود ساعت 4 از چغازنبیل خارج شدیم و ساعت 4 و نیم رسیدیم به شوش و مستقیم رفتیم برای دیدن مقبره دانیال نبی .. بسختی جای پارک پیدا کردیم و …
و اول برای هیراد یه یخ در بهشت گرفتم .. اساسا جنوب ، یخ در بهشت زیاد میفروشند و با اینکه نمیدونم توش چی ریختند ولی هیراد بد جوری خوشش اومده بود و هر جا میرسیدیم یدونه میخواست ..ایشالله که سالمه..
حالا حرکت کردیم بریم سمت …..
وای چقدر دستفروش اینجاست .. با یکسری چادر ، بازار درست کردند و همه چی میفروشند …
لای جمعیت مشتاق بسختی میشه راه بری ..
حالا دانیال نبی هم دیده شد البته خودش که نه گنبد آرامگاهش ..
و چقدر زیباست .. یه گنبد پله ای سفید .. و دقیقا پشت رودخونه ..
حالا اینکه واقعا این دانیال همون دانیال بوده یا یکی دیگه نمیدونم ولی تمام بنا به سبک امامزاده هاست .. کاشیکاری و تزئینات و داخل بنا هم آینه کاری داره و ..
هنگام ورود ، خانومها باید چادر سر کنند، مگه دانیال مسلمون بوده ؟
بنده خدا پیامبر بنی اسرائیل بوده … خلاصه همه چی شبیه امامزاده است …
هوای امامزاده همیشه مقدسه اونجا دلتنگی تو ..
این هم یه عکس دهه 40 که این عزیزان به یادگار میگیرند .. فقط من حساسم، آقا تورو خدا این عکس را افقی بگیر .. موبایلت را ایستاده نگیر دیگه .. ..
حالا از امامزاده اومدیم بیرون .. گفتم امامزاده ؟؟ ببخشید اینکه امامزاده نبوده .. باید بگم از نبیگاه ، پیغمبرگاه ، پیغمبرکده ؟؟ اومدیم بیرون.. از همون بازار دستفروشها رد شدیم و از روی رودخونه هم رد شدیم ..
گفتم رودخونه .. راستی رودخونه کنار دانیال نبی ، اسمش شاوور و فامیلیش هم نمی دونم چیه.
چون وقت کم داریم ، بلافاصله رفتیم برای دیدن کاح آپادانا …
کاخ آپادانا
اگه یادتون باشه با هم یه کاخ آپادانا هم رفته بودیم ، توی تخت جمشید .. حالا یه چیز کلی بگم اساسا آپادانا به عمارتهای بلند ستون دار میگفتند …و این آپادانا ، قصر زمستونی هخامنشی ها بوده و داریوش بزرگ اونو ساخته بوده …برای دیدن کامل این مجموعه حداقل دو ساعت وقت نیاز دارید..
راجع به ساختار و اجزاش زیاد توضیح نمیدم و همینقدر بدونید که از آپادانای تخت جمشید خیلی ویران تره و تقریبا غیر از چند تا پایه ستون و.. چیزی ازش نمونده ..
این عکس هلیا را هم اینجوری محجبه برای پیک شادی مدرسه اش گرفتیم ..
قلعه فرنسوی ها
قلعه فرانسوی ها هم داخل محوطه کاخ آپادانا است .. کلا این مجموعه کاخ و قلعه ، بالای یه کوه بلنده که مشرفه به کل شهر ..
اینجا دیگه بچه ها بریده بودند .. بنابراین با فیروزه نشستند روی نیمکت های محوطه و من دوان دوان دوان دوان دوان رفتم تا داخل و بالای قلعه.
حالا قصه این قلعه اینجوری بوده که تقریبا دوره قاجار فرانسوی هایی که برای باستان شناسی توی محوطه شوش اومده بودند این قلعه را با نیروی کار ایرانی ساختند .. وجالبه بدونید که تموم آجر های قلعه همون آجرهای کاخ آپادانا هستند ..(عجب دزدهائی بودند )
حالا لابد این آجر ها سر جای خودشون قابلیت بازسازی نداشتند اومدند صرفه جویی کنند .. بهر حال ساخته شده و قلعه قشنگی هم هست ..دستشون درد نکنه ..
انصافا برای اولین بار توی عمرم حس میکردم که توی قلعه هستم .. یعنی حتی فلک الافلاک خرم آباد هم این حس را نداشت ..
از قلعه که بیرون اومدم نمای شهر شوش و گنبد دانیال نبی با غروب زیبای خورشید روحمو صیقل داد و کیف کردم ..
دیگه هوا داره تاریک میشه و باید تا شب خودمون را برسونیم اهواز ..حدود 120 کیلومتر راه در پیش داریم .. توی یه پارک نیم ساعت نشستیم یه چائی زدیم و انرژی گرفتیم و برو بریم…
شوش زیبا ، دانیال جان نبی ، فعلا بدرود تا دیدار بعدی…
ارادتمند – مجید حاتمی